●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●
تنهایی ام را...دوست دارم...بوی پاکی می دهد

پشت بسته دری در اتاقی تاریک

می لرزد شانه ای٬آهی می شکند.

زنی زیبا و لوند خفته در دامن اشک

بی فروغ و امید دامنش ناپاک است!

با غمی تلخ و صدایی آرام٬از او می پرسم:

تو گل باغ دلی پس چرا هر جائی؟

هرزه در باد چرا می رقصی؟

با دلی خون نگاهی غمگین٬

آمد از عمق گلویش بغضی

اشک لغزید بر چهره ماهش نالان

از لب سرخ و قشنگش برخاست:

چه بگویم من از این لکه ننگ؟

از عذاب این همه شرم و گناه؟

من بلبل مست و  سر گشته باغ٬

عاشق و شیفته یاسی خوشبو٬

زن محبوبه ی مردی دل پاک

می گذراندیم لحظه هامان را شاد.

در سحر گاه بهاری زیبا رفت از برم آن مرد وفا.

شد گورستان خانه من و قبر کاشانه او.

من شکستم از غم هجر و جفا٬

مردم از دوری آن عشق و صفا.

تک و تنها در این شهر بزرگ٬

 آسمان سقف کاشانه و فقر هم خانه من٬

چهره ام پر رنگ و تنم پر رد است.

گل شبوی خیابان٬ گل هر جایی ام٬

حال من ویران و سراب است خانه ام.

می گریست و می گریستم با ناله اش٬

رنج و پریشانی اش شد ماتمم

"آه کاش گل گلدان خانه ای در ابر بود"

نه گل هر جائی شهری پر ز دود...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 26 / 2 / 1390برچسب:گل هر جائی,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی