کاش ما را با عزیزان ،آشنایی ها نبود
یا اگر بود این همه درد جدایی ها نبود
کی روا باشد زغن در باغ و بلبل در قفس؟
کاش در کار بشر،این ناروایی ها نبود
خنده های آشنایی گریه ها دارد ز پی
ای خدا!چون بود اگر این آشنایی ها نبود؟
خانه ی جان من و تو پرتو مهتاب داشت
گر در این آیینه،رنگ بی صفایی ها نبود
گر ز جان خواجه بر می شد نوای مردمی
کنج درویشان،سرای بی نوایی ها نبود
ناز معشوق از نیاز،عاشقان بالا گرفت
ورنه پاداش محبت،بی وفایی ها نبود
ناله ها می کشت مرغ جان ما را در قفس
گر به یاد آشیان شوق رهایی ها نبود
خودپسندی،قطره را ز وصل دریا دور کرد
نظرات شما عزیزان: