●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●
تنهایی ام را...دوست دارم...بوی پاکی می دهد

از تو سرودن از تو نوشتن مرا به اوج آبی عشق می سپارد

با تو نفس کشیدن، با تو زیستن

مرا به خنکای باران خورده ی صبحگاهی یک شور عاشقانه می خواند

تو را داشتن مرا به بزم نیایش های محزون شبانه می کشاند

واژه ها تاب وصف تو را ندارند

توان از تو گفتن را ندارند

وقتی تو باور قلبی، نجوای شبانگاه شاپرکی،

تبسم ملموس شقایق می شوی

وقتی تو تعبیر دنیا و رویا و زندگی می شوی

سخن از که باید راند؟

وقتی تو فلسفه ی تقدیر

تفسیر سرنوشت

تعبیر احساس می شوی

دیگر تعریف عشق به سهولت به تو اندیشیدن می ماند

تو تعریف بی تحریف عشقی

تو به همان عطشی می مانی که سیرابی نمی شناسد 

با تو من زندگی را جدا از این بوی دلزده ی خاک

در دیار دلدادگی های بی تاب عاشقانه با شعفی ماندگار

 به بزمی ماندنی در حقیقت افسانه ای راستین به استقبال می روم

تو را من نقش عشق طرح دوست داشتن با ظرافت احساس

بر بوم وجودم بر پرده ی قلبم به تصویر می کشم

نیازی نیست، تو خود بر یاخته های تنم حک شدی

واژه ها مرا به یک جمله سوق می دهند

از تو نگاشتن، از تو سرودن

وجودم، دوست داشتنت را فریاد می کند

می شنوی ...؟؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 27 / 1 / 1390برچسب:"می ش___________نوی؟",
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی